عادات عجیب و غریبی که افراد مشهور داشتند!
به گزارش مجله سفرنامه دبی، خبرنگاران - الهام مظفری : ستاره ها از دور روشن و زیبا می درخشند. اما وقتی نزدیکتر شوید، غیرقابل تحمل می شوند. همین درمورد افراد مشهور و خلاق ترین نابغه هایی که روی این سیاره زندگی می نمایند هم صدق می نماید. بعضی از آن ها از نزدیک واقعا عجیب و غریب بوده اند، مثل آهنگساز فرانسوی اریک ساتی یا هنرمند رنسانس، لئوناردو داوینچی. در این مطلب با عادات عجیب و غریب هنرمندان و نابغه های تاریخ در زندگی روزمره شان آشنا می شوید.
استنلی کوبریک
استنلی کوبریک کمال گرای سرسختی بود که فیلم هایی مثل ادیسه فضایی، پرتقال کوکی و درخشش را کارگردانی نموده است. اما با اینکه در زندگی شخصی اش بسیار منزوی و گوشه گیر بوده، واقعا عاشق حیوانات بوده است. در برهه ای از زندگیش 16 گربه در خانه او زندگی می کردند و حتی وارد اتاق کارش می شدند. اما علاقه او به حیوانات به همین جا محدود نشد و مجموعه اش را با 7 سگ گلدن رتریور و 4 الاغ کامل کرد.
لئوناردو داوینچی
داوینچی نقاش، مهندس، نویسنده، مجسمه ساز، مخترع، معمار، پیشگام در آناتومی انسان، عاشق حیوانات و احتمالا یکی از مشهورترین گیاهخوارانی تاریخ بوده است. به نظر می رسد هیچ کاری نیست که داوینچی انجام نداده باشد، جز یک چیز: خواب! او علاقه زیادی به خواب نداشت و بعد از انجام تحقیقات دقیق، چرخه خواب چندمرحله ای را آغاز کرد. به عبارت دیگر، خواب داوینچی از چند چرت کوتاه در شبانه روز تشکیل می شد. مرد رنسانس بودن آسان نیست.
سالوادور دالی
وقتی نام سورئالیسم می آید، نام سالوادور دالی و سبیل منحصر به فردش به فکر می رسد. اما زندگی او هم مثل نقاشی هایش عجیب و سورئال بود، به غیر از رانندگی با ماشینی پر از گل کلم یا قدم زدن با مورچه خوارش در خیابان های پاریس، چیز عجیب دیگری هم وجود دارد. وقتی با عشق زندگی خود، گالا، ازدواج کرد با او مثل یک الهه رفتار می کرد. برایش یک قلعه خرید و تنها با دعوتنامه کتبی به تماشاش می رفت.
لئو تولستوی
غول ادبیات روسیه، لئو تولستوی نه تنها کتاب های بزرگی نوشت بلکه زمانی که زنده بود هم اهمیت تاریخی داشت. باوجود اینکه به بالاترین طبقات اجتماعی تعلق داشت، آغاز به تحقیق درباره روحیه جامعه ای کرد که در آن زندگی می کرد و مسیر خودش را جدا کرد. او گیاهخوار شد و ثروتمند بودنش را نادیده گرفت و لباس ها و کفش های فقیرانه می پوشید که خودش درست نموده بود، هرچند ماهر نبود.
ادوارد گریگ
آهنگساز نروژی ادوارد گریگ تم مشهور Morning را ساخت که همه ما شنیده ایم. خیلی باید خوش شانس باشی که چنین استعدادی داشته باشی یا در این مورد خاص، مثل گریگ قورباغه شانس داشته باشی. یک مجسمه قورباغه که هنگام کار یا اجرا در جیبش می گذاشت؛ و هر بار قبل از اینکه وارد صحنه گردد، به آن دست می زد و ظاهرا جواب می داد.
اریک ساتی
آهنگساز مشهور فرانسوی اریک ساتی عجیب و غریب بود. نه تنها عجیب بلکه غیرقابل درک! عدات غذایی او هم عجیب بودند. او فقط غذا های سفید مثل تخم مرغ، شکر، استخوان، نمک، نارگیل، برنج و... می خورد. هر روز 7:18 صبح بیدار می شد و 12:11 ظهر ناهار و 7:16 شام می خورد و ساعت 10:37 می خوابید. او عاشق چتر بود و بیش از 100 چتر داشت. علاوه بر این به مذهبی اعتقاد داشت که خودش ابداع نموده بود!
میکلانژ
کلیسای سیستین در شهر واتیکان شاید پاک و آسمانی باشد، اما خالق آن میکلانژ یکی از مهمترین نام ها در تاریخ هنر غرب این طور نبود و بهداشت را رعایت نمی کرد. میکلانژ با کفش و لباس های بیرون می خوابید، بدون اینکه آن ها را چند روز از تن درآورد. او از حمام کردن اجتناب می کرد و حتی آن را برای سلامتی خطرناک می دانست. البته شاید حق با او باشد، چون 89 سال عمر کرد.
انوره دو بالزاک
بالزاک، نمایشنامه نویس و رمان نویس مشهور فرانسوی و نویسنده کمدی انسانی می گوید: اگر قهوه نبود نمی توانستم بنویسم، یعنی می توان گفت نمی توانستم زندگی کنم. و راست می گوید، چون به ندرت می توان دقیقه ای در زندگیش پیدا کرد که در حال خوردن قهوه نباشد. او روزانه 50 فنجان قهوه می نوشید. شاید فکر کنید پس بالزاک چطور می خوابید؟! اما این همان چیزی بود که او دوست داشت: او هر روز یک بامداد بیدار می شد و مشغول نوشتن می شد.
ایگور استراوینسکی
اگر یک لیوان آب پرتقال را برداری و آن را برگردانی چه اتفاقی می افتد؟ آب پرتقال بیرون می ریزد. استراوینسکی آهنگساز روسی از همین تکنیک برای جاری کردن عصاره خلاقیتش استفاده می کرد و هر روز 10-15 دقیقه روی سرش می ایستاد تا سرش را تمیز کند و آماده نوشتن قطعاتش گردد.
آلبرت کامو
ستاره فرانسوی قرن بیستم، آلبرت کامو بود که سیگار کشیدن را مجذوب کننده کرد و گربه ای به نام سیگار داشت. او نویسنده برنده جایزه نوبل، فیلسوق، فعال سیاسی، ژورنالیست، عاشق فوتبال و و یکی از هواداران واقعا بزرگ حیوانات بود. وقتی او به نیویورک سیتی رفته بود، از باغ وحش پارک مرکزی تماشا کرد، آن هم نه یک بار، نه دوبار، بلکه بیست بار!
فرانتس شوبرت
شوبرت آهنگساز مشهور اتریشی بود. او یک مشکل داشت، چشمانش ضعیف بود و باید عینک می زد. و به معنای واقعی کلمه این کار را همواره انجام می داد، حتی با عینک می خوابید!
ویرجینیا وولف، فردریش نیچه
اگرچه این دو شخصیت ظاهرا چیز مشترک زیادی ندارد، اما مدرنیست بریتانیایی، ویرجینیا وولف و فیلسوف آلمانی نیچه هر دو ایستاده می نوشتند و این را تنها راه درست دستیابی به معنا می دانستند.
فریدا کالو
این هنرمند مکزیکی همه عمرش بیمار بود بود، اما آنچه او را خاص می کرد، علاقه اش به حیوانات بود. او حیوانات خانگی زیادی داشت که به نظر می رسید بیشتر آن ها باید در جنگل یا نقاشی های سورئال باشند. او سگ، میمون، طوطی، مرغ و گنجشک نگه می داشت. حتی یک آهو به نام گرانیزو و یک عقاب با نام گرترودیس کاکا بلانکا داشت.
لودویگ ون بتهوون
بتهوون سمفونی نهم را نوشت که اکنون سرود اتحادیه اروپاست. او ناشنوا بود و برای اینکه به چنین ستاره ای در تاریخ موسیقی تبدیل گردد به نظم نجومی احتیاج داشت. بتهوون هر روز صبح 60 دانه قهوه را با دست می شمرد و با آن قهوه درست می کرد. بعلاوه بعد از کار، آب سرد روی سرش می ریخت.
جورجیا اوکیف
مادر مدرنیسم آمریکایی، جورجیا اوکیف هنرمندی با احتیاج های خاص بود. او برای اینکه بازدهی خود را بالا ببرد و بتواند هرچه می خواست بدون حواس پرتی و مزاحمت های بیرونی نقاشی کند، در کارگاهش کار می کرد کارگاه او سیار بود و می توانست با آن سفر کند، چون پشت یک اتومبیل فورد مدل آ بود. بله، اوکیف در اتومبیلش نقاشی می کرد!
گلن گولد
نام بزرگی در دنیای موسیقی کلاسیک، پیانیست کانادایی گلن گولد نه تنها به خاطر مهارت ها و سبک نوازندگی منحصر به فردش مشهور بود، بلکه شخصیت عجیبی داشت. او همواره از ترس کثیف و بیمار شدن پالتو و دستکش می پوشید؛ و زمان اجرا همواره صندلی مخصوصش را با خودش می برد.
اندی وارهول
اندی وارهول، ستاره هنر پاپ، شخصیت متمایزی داشت. او بسیار شیک پوش بود و به ظاهر و به خصوص موهایش بسیار اهمیت می داد، که در واقع کلاه گیس بودند. او مجموعه ای شامل 40 کلاه گیس داشت.
پابلو پیکاسو
اول از همه نام کامل این هنرمند است که عجیب است: Pablo Diego José Francisco de Paula Juan Nepomuceno María de los Remedios Cipriano de la Santísima Trinidad Ruiz y. Picasso او هنر را برای همواره تغییر داد، منتقدان را نادیده گرفت و حتی از پلیس مخفی نازی نمی ترسید. اما در زندگی شخصی خود نفوذناپذیر بود، چون همه جا با خودش اسلحه حمل می کرد، بنابراین افراد زیادی جرات نداشتند به این ستاره اسپانیایی عصبانی نزدیک شوند.
منبع: boredpanda
پ
منبع: برترین ها