تفال به حافظ شب یلدا 30 آذر 1400؛ منم که بی تو نفس می کشم زهی خجلت

به گزارش مجله سفرنامه دبی، فال گرفتن از آثار ادبی، از باور های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می بردند بهره ای از کلام حق دارند رجوع می شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما به جای مانده است.

تفال به حافظ شب یلدا 30 آذر 1400؛ منم که بی تو نفس می کشم زهی خجلت

خنک نسیم معنبر شمامه ای دلخواه

که در هوای تو برخاست بامداد پگاه

علت راه شو ای طایر خجسته لقا

که دیده آب شد از شوق خاک آن درگاه

به یاد شخص نزارم که غرق خون دل است

هلال را ز کنار افق کنید نگاه

منم که بی تو نفس می کشم زهی خجلت

مگر تو عفو کنی ور نه چیست عذر گناه

ز دوستان تو آموخت در طریقت مهر

سپیده دم که صبا چاک زد شعار سیاه

به عشق روی تو روزی که از دنیا بروم

ز تربتم بدمد سرخ گل به جای گیاه

مده به خاطر نازک ملالت از من زود

که حافظ تو خود این لحظه گفت بسم الله

توضیح لغت: معنبر شمامه: عنبرین بوی /خجسته لقا: فرخنده ملاقات /نزار: به کسر اول لاغر و ضعیف

تفسیر عرفانی:

چه خوب است نسیم دلپذیری که به هنگام دوست داشتن تو وزید! مقصود او از این شعر این است که رهروان راه دوست، پیوسته در وادی عشق در غم و اندوه بسر می برند و هدایتگری را می طلبند تا هر زمان که عشق خواستارشان باشد، فانی گردند و با هادی عشق، به آستانش راه یابند و به لقایش نایل گردند.

تعبیر غزل:

به تازگی صفات مثبتی کسب کرده ای، باید قدر این لحظات را بدانی، که آب رفته به جوی باز نمی شود. دوستی ها هرگز فنا نمی پذیرند.

منبع: فرارو
انتشار: 11 تیر 1401 بروزرسانی: 11 تیر 1401 گردآورنده: dubairo.ir شناسه مطلب: 2259

به "تفال به حافظ شب یلدا 30 آذر 1400؛ منم که بی تو نفس می کشم زهی خجلت" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "تفال به حافظ شب یلدا 30 آذر 1400؛ منم که بی تو نفس می کشم زهی خجلت"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید